تحول مفهوم «انسان اقتصادی» از مکتب تربیتی لیبرالیسم کلاسیک تا نولیبرالیسم» /بخش هفتم (پایانی)
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۷۶۷۸۱
به گزارش خبرگزاری فارس، این مقاله در هفت بخش تنظیم شده است. متنی که میخوانید بخش هفتم و نتیجه گیری مقاله حمداله محمدی و دیگران با عنوان «تعلیم و تربیت و کارآفرین رقابتی: تاملی بر تحول مفهوم «انسان اقتصادی» از مکتب تربیتی لیبرالیسم کلاسیک تا نولیبرالیسم» است:
«آدام اسمیت» به عنوان پدر اقتصاد کلاسیک از اولین کسانی بود که به صورت تلویحی ایده انسان اقتصادی را پرورش داد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این پژوهش به صورت تفصیلی به تحلیل مبانی انسان اقتصادی به عنوان الگوی انسانشناختی مکتب تربیتی نولیبرالیسم و نحوه تطور آن در طول تاریخ لیبرالیسم پرداخته شد. آنچه در این میان بسیار مهم است، نحوه چرخش از انسانشناسی لیبرالیسم کلاسیک به انسان اقتصادی نولیبرالیسم است. «آدام اسمیت» به عنوان پدر اقتصاد کلاسیک از اولین کسانی بود که به صورت تلویحی ایدة انسان اقتصادی را پرورش داد و در کتاب ثروت ملل مفهومی از انسان خودمحور را ارائه داد که به زعم او مبنای تحلیل فعالیت های اقتصادی را تشکیل می دهد. در اندیشه اقتصاد کلاسیک این مفهوم از انسان مورد تفاسیر مختلفی قرار گرفته و به بررسی تناقض های آن با دیگر اندیشه های اسمیت پرداخته شده است، ولی در این میان نکته مهم این است که در اندیشه اسمیت و برخی دیگر از متفکران مثل جان استوارتمیل، انسان اقتصادی خودمحور به عنوان بخشی از مفهوم انسان و به عنوان مدلی مفهومی برای تحلیل رفتارهای اقتصادی انسان مورد استفاده قرار می گیرد.
در منظر لیبرالیسم کلاسیک خودمحوری و انسان اقتصادی چارچوب کامل برای تبیین همه رفتارهای انسان نیست.
بنابراین در منظر لیبرالیسم کلاسیک خودمحوری و انسان اقتصادی چارچوب کامل برای تبیین همه رفتارهای انسان نیست و در فضای خارج از بازار اقتصادی ویژگیهای مهم تری هستند که محرک رفتار انسانند.
در نظر نولیبرالیسم، انسان اقتصادی به عنوان مدلی کامل برای تبیین هرگونه رفتار عقلانی مورد استفاده قرار می گیرد.
برای مثال اسمیت از همدلی و میل از توانش های والای عقلانی بحث می کند که به نوعی فراتر از ویژگیهای انسان اقتصادی قرار دارند.
انسان اقتصادی در منظر نولیبرالیسم ماهیتی متفاوت از انسان اقتصادی کلاسیک دارد. در نظر نولیبرالیسم، انسان اقتصادی به عنوان مدلی کامل برای تبیین هرگونه رفتار عقلانی مورد استفاده قرار می گیرد. از این فرآیند به بازاریسازی تعبیر می شود و هدف آن گسترش منطق فعالیت انسان اقتصادی و بازار بر دیگر نهادهای اجتماعی است. «کارآفرین رقابتی» به عنوان انسان اقتصادی نولیبرالیست به شمار میرود و خودمحوری، بیشینه سازی سود و محاسبهگری منطق حاکم بر هرگونه فعالیت عقلانی اوست.
«کارآفرین رقابتی» به عنوان انسان اقتصادی نولیبرالیست به شمار می رود و خودمحوری، بیشینه سازی سود و محاسبه گری منطق حاکم بر هرگونه فعالیت عقلانی اوست.
این انسان به همه وجود خود با دید سرمایه ای می نگرد و سعی دارد از طریق برنامه ریزی عقلانی از آن به نحو بهینه برای بیشینه سازی سود بهره ببرد. چرخش در انسان اقتصادی از لیبرالیسم به نولیبرالیسم همراه با چرخش در ذهنیت حکومتی است که از اهمیت زیادی برخوردار است. در حالیکه ذهنیت حکومتی لیبرالیسم کلاسیک بر مفهومی طبیعت گرایانه از بازار استوار بود و بر این مبنا مخالف دخالت دولتی (البته با تفسیر سیاست عدم مداخله نرم) بود، نولیبرالیسم به تبع آموزه های مکتب اردولیبرالیسم به مفهومی ضدطبیعتگرایانه از بازار و به تبع آن لیبرالیسم ایجابی روی آورد که لازمه تحقق بازار و جامعه آزاد را دخالت در شرایط ایجاد آن (و نه نتایج رقابت) می دانست.
ظهور ذهنیت حکومتی ایجابی نولیبرالیسم دلالت های مهمی به خصوص در زمینه تعلیم و تربیت دارد و در حالی که سنت لیبرالیسم متکی بر پرورش خودمختاری و استقلال در انسان بود، سیاست های ایجابی نولیبرالیسم باعث دخالت در سوژه پروری و نوعی بازتنظیم گری مبتنی بر فناوری های نوین قدرت همانند فناوری خود است.
چرخش در انسان اقتصادی از لیبرالیسم به نولیبرالیسم همراه با چرخش در ذهنیت حکومتی است.
نولیبرالیسم از طریق دخالت غیرمستقیم در نظام های تربیتی، آنها را به سوی پرورش سوژه دست کاریشده سوق می دهد که سنخیتی با سوژه خودمختار مورد هدف لیبرالیسم کلاسیک ندارد.
بررسی نحوه تطور انسان اقتصادی در طول تاریخ لیبرالیسم نشان می دهد ظهور انسان اقتصادی نولیبرالیست به عنوان انسان خودمحور، بیشینه ساز سود و محاسبه گر عقلانی که با بهره گیری از سرمایه انسانی در رقابت با دیگر افراد است، ریشه در اقتصاد نوکلاسیک و مکتب اردولیبرالیسم دارد.
سنت لیبرالیسم متکی بر پرورش خودمختاری و استقلال در انسان بود.
اقتصاد نوکلاسیک با تمرکز بر اقتصاد خرد، انسان را به محور و مطالعات اقتصادی بدل کرد و از این طریق بود که انسان اقتصادی را به عنوان محور علم انسان مطرح نمود. گرچه بین متفکران اقتصاد نوکلاسیک تفاوتهای زیادی وجود دارد، ولی آنچه از آنها به میراث ماند، تعمیم مدل مفهومی انسان اقتصادی برای تحلیل رفتارهای عقلانی انسان بود.
نولیبرالیسم باعث دخالت در سوژه پروری و نوعی بازتنظیم گری مبتنی بر فناوری های نوین قدرت همانند فناوری خود است.
نولیبرالهایی مانند گری بکر و جیمز بوکانن از مدل انسان اقتصادی برای تحلیل همه رفتارهای عقلانی انسان بهره گرفتند و با تعمیم مدل انسان اقتصادی بر کل زندگی انسان، مبنای بازاریسازی نهادهای اجتماعی را فراهم ساختند.
آنچه در مطالعه انسانشناسی نولیبرالیسم در منظر بیشتر متفکران مغفول است، بعد دوم است که باید آن را در افکار هایک و پیشینة فلسفی و اقتصادی او مورد مطالعه قرار داد. هایک میراث دار بخشی از لیبرالیسم است که به سنت لیبرالیسم محافظه کار از آن تعبیر میشود و می توان آن را ترکیبی از اندیشه های محافظه کارانه ادموند برک و لیبرالیسم تکاملی داروینی دانست.
هایک میراثدار بخشی از لیبرالیسم است که به سنت لیبرالیسم محافظه کار از آن تعبیر میشود.
هایک با دفاع از موضع تکامل فرهنگی به نقد از موضع تجربه گرایی لاک و میل پرداخت و آموزه هایی را وارد نولیبرالیسم کرد که امروز مبنای بسیاری از استدلال های اقتصادی و سیاسی آنها را تشکیل می دهد.
هایک آموزه هایی را وارد نولیبرالیسم کرد که امروز مبنای بسیاری از استدلال های اقتصادی و سیاسی آنها را تشکیل می دهد.
اگر انسان اقتصادی را به عنوان یک انسان محاسبه گر و عقلانی بدانیم، مدل انسانشناختی هایک مدلی جایگزین برای انسان اقتصادی خواهد بود که با طرح عدم قطعیت، اولویت دانش عملی بر نظری (مسأله دانش جزئی و ضمنی) و نظم خودانگیخته، به مخالفت با برنامه ریزی و اقتصاد عقلگرا پرداخت. سنت در اندیشه هایک دارای نقشی مهم است و مبنای خرد انسان به شمار می رود. هایک بر خلاف لاک، هابز و روسو معتقد است انسان نه تنها قبل از اجتماع آزادی ندارد، بلکه اساساً آزادی و وجود انسان در داخل سنت های اجتماعی ممکن است. قانون به عنوان یکی از میراث های مهم تکامل اجتماعی و سنت بشری، شرط لازم و ضروری آزادی انسان است.
هایک معتقد است شرایط نابرابر موجود را باید نتیجه تکامل فرهنگی دانست و نه وجود ساختارهای ستمگر که حاصل برنامه ریزی عقلانی باشند. او با دفاع از فردگرایی روش شناختی از طرفی مخالف هرگونه تصور جمعگرایانه است و از طرف دیگر با فردگرایی هستی شناختی و اتمیک امثال هابز نیز مخالف است. بنابراین در تحلیل پدیده های مختلف اجتماعی از طرفی نباید به جز انگیزه ها بر چیزی تکیه کرد و از طرف دیگر اعتقاد به طرح ریزی و وجود قوانین عقلانی حاکم بر آنها نیز مورد قبول نیست. بنابراین آنچه نولیبرالیسم از هایک به میراث برده است، اعتقاد به رقابت در فضایی مبهم و غیریقینی است که در آن تنها دانش ضمنی و جزئی افراد راهنمای آنهاست. این فضای رقابتی همانند تکامل زیستی متکی بر قوانین انتخاب است و طی آن گزینش طبیعی اتفاق می افتد (البته بین تکامل زیستی و فرهنگی تفاوت های اساسی هست).
بنابراین آنچه امروز به عنوان مفهوم انسان اقتصادی مبنای استدلال بسیاری از طرح های تربیتی نولیبرالیسم همانند تجاری سازی، بازاری سازی، خصوصی سازی، پاسخگویی و... است، ترکیبی از نگاه سنت گرایانه و ضدعقل گرایانه هایک با کارآفرین رقابتی و مفهوم سرمایه انسان امثال گری بکر، جیمز بوکانن و میلتون فریدمن است.
آنچه امروز به عنوان مفهوم انسان اقتصادی مبنای استدلال بسیاری از طرح های تربیتی نولیبرالیسم است، ترکیبی از نگاه سنت گرایانه و ضدعقل گرایانه هایک با کارآفرین رقابتی و مفهوم سرمایه انسان است.
آنچه از این رویکردها به جای مانده است، فردگرایی انحصارطلب و رقابتی، تفسیر ضدعقل گرایانه در باب وضعیت اجتماعی، بازاری سازی همه ابعاد زندگی، حمایت از مفهوم سرمایه انسانی و از همه مهمتر دفاع از نظام سرمایه داری به عنوان زمینه ضروری برای تحقق آزادی فردی و بهترین میراث تکامل فرهنگی است.
آنچه انسان اقتصادی نولیبرالیست در پی آن است، کسب رضایت از طریق مصرف است.
انسان اقتصادی در عرصه زندگی به صورت مداوم با دیگران در رقابت است. این رقابت گاهی منظر فردی دارد و گاهی در قالب تعاون گروهی اتفاق می افتد ولی در آن همیشه انگیزه ها و علایق فردی اولویت دارند. این رقابت تلاش برای بیشینه سازی نفع فرد است و آنچه آن را از مفهوم کلاسیک رقابت جدا می کند، گرایش به مصرف است. انسان اقتصادی در منظر کلاسیک همواره در تلاش و رقابت برای افزایش تولید و ثروت بود، ولی از مکتب نوکلاسیک به بعد مصرف جای تولید را گرفت. آنچه انسان اقتصادی نولیبرالیست در پی آن است، کسب رضایت از طریق مصرف است.
این مبنای انسانشناختی در عرصه عمل تربیتی خود را در مفاهیمی مثل دانشجو به عنوان مصرفکننده نشان داده است.
بنابراین انسان اقتصادی نولیبرالیست در بطن خود گرایش به مصرف دارد و از این منظر متفاوت از مفهوم کلاسیک است. این مبنای انسانشناختی در عرصة عمل تربیتی خود را در مفاهیمی مثل دانشجو به عنوان مصرفکننده نشان داده است.
این مقاله در پژوهش نامه مبانی تعلیم و تربیت، پاییز و زمستان 1397، سال 8، شماره 2 منتشر شده است.
انتهای مقاله
انتهای پیام/
از شما صاحبنظر گرامی در حوزه تعلیم و تربیت هم دعوت می کنیم، از نویسندگان، ممیزان و اعضای هیئت تحریریه پنجره تربیت باشید. برای ارسال مطالب و عضویت در هیئت تحریریه، از طریق ایمیل FarsPanjarehTarbiat@gmail.com مکاتبه فرمائید.
منبع: فارس
کلیدواژه: نولیبرالیسم انسان اقتصادی انسان شناسی تعلیم و تربیت تربیت اقتصادی مدرسه زندگی انسان اقتصادی انسان اقتصادی کامل برای تبیین سنت لیبرالیسم تعلیم و تربیت سرمایه انسان انسان شناختی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۷۶۷۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خیزش دانشگاههای آمریکا علیه محور شرارت آمریکایی-اسرائیلی
خیزش سراسری در دانشگاههای مختلف آمریکا و دیگر نقاط جهان بخصوص در کشورهای غربی علاوه بر محور اصلی آن یعنی اعتراض به جنایات اسرائیل در غزه و مخالفت با همراهی غرب در جنایات صهیونیستها، ابعاد گستردهتری یعنی حاکمیت آمریکا را شامل میشود. - اخبار بین الملل -
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم، اعتراضات و خیزش سراسری دانشگاهیان و نخبگان آمریکایی در دانشگاههای مختلف آمریکا و دیگر نقاط جهان بخصوص در کشورهای غربی علاوه بر محور اصلی آن یعنی اعتراض به جنایات اسرائیل در و مخالفت با همراهی غرب در جنایات صهیونیستها، ابعاد گستردهتری را شامل میشود که مهمترین آن ظهور جنبههای جدیدی از ناکارآمدی نظام حاکمیتی غرب است.
اعتراضات و خیزش دانشگاهی از دانشگاه کلمبیا در نیویورک و 17 آوریل آغاز شد و دانشجویان معترض خواستار قطع رابطه این دانشگاه با نهادهای اسرائیل که در جنگ غزه نقش دارند شدند. معترضان در دانشگاه های دیگر نیز خواستههای مشابهی دارند.
با وجود سرکوب شدید پلیس در داخل دانشگاهها که دانشجو و استاد نمیشناسد، فهرست دانشگاههای آمریکایی که شاهد تحصن و تظاهرات دانشجویی در حمایت از مردم فلسطین و مخالفت با ادامه نسلکشی صهیونیستها در غزه بودهاند، همچنان رو به فزونی است.نزدیک به 40 دانشگاه آمریکا اکنون در این تقابل با سیاستها فعال هستند.
اکنون با تشدید اوضاع و انتشار وسیع برخورد حاکمان آمریکا با این جنبش امواج این حرکت اکنون به دیگر کشورهای دنیا مانند فرانسه، آلمان، یونان، ژاپن، استرالیا و ... رسیدهاست.
.
از فریاد علیه ظلم تا مخالفت با سیاست حاکمیت
بعد از عملیات موسوم به «طوفانالاقصی» در روز 7 اکتبر و آغاز جنگ غزه که به بروز فاجعههای انسانی مختلف علیه فلسطینیها منجر شده است، حمایت از آرمان فلسطین در بسیاری از دانشگاههای آمریکا بالا گرفته است. بروز این اتفاق در کشوری که دولت او اصلیترین حامی جنایتهای اسرائیل در غزه بوده است، مسئلهای بهشدت قابل توجه و نیازمند تحلیل است. از منظر مختلف میتوان به این پدیده نگاه کرد.
از یک منظر، این تظاهراتها را میتوان نشانهای از این دانست که مقاومت در برابر ظلم یک امر فطری است و نداهای فطری حتی در جوامعی که در معرض پروپاگانداهای گسترده برای «ابتذال شر» (کوچک شمردن بدی) قرار گرفتهاند بهطور کامل خاموش نمیشود و حتی اگر در برههای کمرنگ شود سرانجام زمانی فرا میرسد که این مقاومت خود را به منصه ظهور خواهد رساند.
هنگامی که حساسیت به ظلم به خود از بین رفت، حساسیت در برابر ظلم در برابر دیگری نیز ناگزیر از میان خواهد رفت، این برنامهای است که دولتهای متمادی آمریکا سالها با سیاستهای مختلف از جمله در قالب برنامههای مختلف دیپلماسی عمومی در تلاش بودند در قبال مسئله اسرائیل ـ فلسطین در ذهن جامعه نهادینه کنند.
اما جنگ غزه و جنایات آشکار صهیونیستها بهاندازهای این مظالم را در معرض چشم همگان قرار داده است که تمامی آن تلاشها برای «ابتذال شر» و «درونیسازی ظلم» را نقشبرآب کرده است.
علاوه بر این، منظر دیگری که میتوان در ریشهیابی این اعتراضات نگریست این است که مسئله تنها به اسرائیل و جنایات در غزه ختم نمیشود بلکه این اعتراضات همگی به همان اندازه که بر مخالفت با جنایات رژیم صهیونیستی متمرکز هستند، سیاستهای حاکمیتی آمریکا و رویکرد نظامهای مختلف این کشور را در قبال مسئله فلسطین به چالش میکشند.
دیگر مسئله حزب یا فرد خاصی در میان نیست بلکه مردم این وادادگی به اسرائیل و حمایت بیچون و چرا از جنایات آن را حاصل حمایت هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه میدانند. این امر بخصوص در دولت دموکرات بیشتر صدق میکند چرا که این حزب دفاع از آنچه که حقوق بشر توصیف میکند را در اولویت کار خود عنوان کرده است. اما جنایات غزه و همراهی واشنگتن در جلوگیری از قطعنامههای سازمان ملل برای اتمام جنگ در کنار فرماندهی و کمک نظامی، تسلیحاتی و اطلاعاتی از صهیونیستها خط بطلانی بر ادعای اولویت دموکراتها در دفاع از حقوق بشر بود.
«امان عبدالهادی»، جامعهشناس در دانشگاه شیکاگو در این باره میگوید: جوانان بهطور فزایندهای از وضعیت موجود در مسائل سیاست داخلی و خارجی ناامید میشوند.
این جامعهشناس اعتقاد دارد که این فعالیتها در محوطه دانشگاه میتواند سرآغاز تغییرات سیاسی باشد.
بار دیگر ناکارآمدی نظام لیبرال دموکراسی
پراتاپ بهانو مهتا، نایب رئیس دانشگاه آشوکا و رئیس مرکز تحقیق سیاستی هند، در این باره اعتقاد دارد که این اعتراضات و سرکوب شدید آنها نشان دهنده سه بحران در نظام لیبرال دموکراسی است.
وی در مقالهای تاکید میکند که این بحران لیبرال دموکراسی از سه منظر قابل تحلیل است: بحران اول این که آمریکا که بیشترین نفوذ و اهرم فشار را بر اسرائیل دارد در کنار جامعه بینالملل نسبت به مسئولیتها اخلافی ناشی از مسایل وحشتناکی که در غزه رخ داد، عدول کرده و شانه خالی کردند. این اعتراضات محصول ناکامی نظام لیبرال دموکراسی است که اجازه داد خصومتها در غزه به این شکل در معرض دید افکار عمومی قرار گیرد. این اقدام دانشجویان تلاشی برای رفع این نقیصه اخلاقی بوده است.
به عقیده مهتا، دومین بحران لیبرال دموکراسی در این بود که همه دنیا به این واقعیت پیبردند که حتی در کشور مدعی آزادی بیان و به رغم داشتن قانون موسوم به متمم اول قانون اساسی حمایت از آزادی بیان، مقوله آزادی به سادگی در آن جامعه در معرض ملاحظات سیاسی و حزبی قرار میگیرد. تحقیر دانشگاهیان بخصوص روسای دانشگاه و دستگیری استادید پیام ناامید کنندهای حتی نسبت به آینده این آزادی بیان ارسال کرده است.
سومین ناکارآمدی لیبرال دموکراسی از نظر این کارشناس، عمیقتر شدن فضای دوقطبی در جامعه آمریکا است و نوع واکنشها به این اعتراضات و استفاده سیاسی از آنها به این فضای دوقطبی بیشتر کمک خواهد کرد.
نوع برخورد سیاستمداران به این خیزش نیز تاییدی است بر چرایی اعتراضات به نظام حاکمیتی آمریکا. جالب این که هر دو حزب اصلی ایالات متحده و همچنین کاخ سفید و گروههای طرفدار رژیم اسرائیل در کنار سران رژیم صهیونیستی از جمله بنیامین نتانیاهو، دانشجویان معترض را به دامن زدن به یهودستیزی متهم کردهاند؛ اتهاماتی که معترضان بهشدت آن را رد میکنند.
.
در کنار این اتهامات، استفاده از خشنترین برخوردها علیه دانشجویان و اساتید، ورود قوای امنیتی در کلاس درس و یا محوطه دانشگاهها برای دستگیری معترضین و فاش شدن تصاویر حضور تکتیراندازها بر بام دانشگاهها برای مقابله با خیزش دانشجویی نشان از اصرار این حاکمان بر ادامه رویکرد ناکارآمد خود است.
دانشمندان زیادی در سالهای گذشته البته با توجه به تناقضهای درونی ارزشهای لیبرالیسم چنین شرایطی را پیشبینی کرده و استدلالهایی را درباره اینکه چرا نظم جهانی لیبرال به رهبری آمریکا ناگزیر به چنین نقطهای خواهد رسید مطرح کردهاند.
«پاتریک دنین» نظریهپرداز علوم سیاسی در دانشگاه نوتر دام، یکی از نظریهپردازانی است که با توجه به شکستهای لیبرالیسم نظریاتی را درباره افول این ایدئولوژی مطرح کرده است.
او در کتاب «چرا لیبرالیسم شکست خورد؟» استدلال میکند که نابرابری، بی اعتمادی مردم به مقامات دولتی، ضعف خانواده، بحران محیط زیست و … در جامعه آمریکا نشانه این هستند که لیبرالیسم امروز وارد بحران مشروعیت شده است، اما برخلاف تصور مدافعان آن، این بحران یک امر عارضی بیرونی نیست بلکه توسط خود لیبرالیسم ایجاد شده است.
دنین در سراسر کتاب درباره این بحث میکند که نظریه لیبرالیسم از ابتدا دارای تناقضات درونی است که لاجرم به وضع امروزین منتهی میشود. «چرا لیبرالیسم شکست خورد؟» شورشی نظری در برابر این ادعاست که هر مشکلی در نظام لیبرالیسم ناشی از دور شدن از اصل نظریه لیبرالیسم است و با اصلاحاتی «لیبرالتر» قابل جبران است.
چرا خیزش دانشجویی آمریکا صهیونیستها را به وحشت انداخت؟خیزش دانشگاههای آمریکا؛ حرف حساب دانشجویان چیست؟
انتهای پیام/